ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد