چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم