بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟