شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی