با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم