بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم