با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم