تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
از فرّ مقدم شه دین، ختم اوصیا
آفاق، با بَها شد و ایّام، با صفا
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند