گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود