شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود