دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم