میمیرم از دلشورههای اربعینی
از حسرت و دلتنگی و غربتنشینی
قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه
یاسین و الرّحمان بخوان پیغمبرانه
حس میکنم هرشب حضورت را کنارم
وقتی به روی خاک تو سر میگذارم
اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینهای، آیینهای سر تا به پا نور
رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار