مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد