وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد