وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد