علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن