شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی