وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت