تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت