ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد