بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم