هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی