تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی