میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی