نمیدانم تو را در ابر دیدم یا كجا دیدم
به هر جایی كه رو كردم، فقط روی تو را دیدم...
ابتدای کربلا مدینه نیست
ابتدای کربلا غدیر بود
حسین آمد و آزاد از یزیدت كرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت كرد
دل نیست اینکه دارم گنجینهٔ غم توست
بیگانه باد با غیر این دل که محرم توست
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
شور بهپا میکند، خون تو در هر مقام
میشکنم بیصدا، در خود هر صبح و شام
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
بیتو ای جانِ جهان، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان میگذرد، ماندن جان را چه کنم؟
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
هنوز این کوچهها این کوچهها بوی پدر دارد
نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم
در کولهبار غربتم یک دل
از روزهای واپسین ماندهست
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد