باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو