ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو