گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»