ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»