گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»