با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را