سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
شام غمهای تو را لبخند فردایی نبود
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
غمی ویرانتر از بغض گلو افتاده در جانش
بزرگی که زبانزد بود دراین شهر ايمانش
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
زمان چه بیهدف و ناگزیر در گذر است
زمان بدون شما یک دروغ معتبر است!