هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست