بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟