این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟