همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر