همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر