همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر