دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است