رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است