میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی