بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم