فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم