شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟