بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟