و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود