ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود