سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود