هرکس بمیرد پیشتر از مرگ
دیگر خیالش از دمِ جانکندنش تخت است
اگر به شوق تو این اشتیاق شکل گرفت
چه شد، چگونه، چرا این فراق شکل گرفت؟!...
بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی
دریاب از این همه پراکندگیام
عمریست که شرمندۀ این بندگیام
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید