هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست